دلم مي خواست براي يكباربراي يكبارهم كه شده دستهاي

مهربانت رابه امانت برروي شانه هايم بگذاري تا گرمي داشتن

تكيه گاهي مهربان راحس كنم

صداي قدم هايت راكه ميشنوم تمام صداهادرنظرم بي معنا

جلوه مي كنند

اي بهترين تمام لحظاتم درسكوت روزهاي زندگي ام ودرتاريكي

شبهاي بي كسي ام ازتوسخن مي گويم تمام لحظات دلتنگي ام

بهانه ي توراميگيرند

براي امدنت لحظه ها نيز لحظه شماري ميكنند وبراي ديدن

دوباره ات تمام ديده ها بي تابي

دسته ها :

ميبينين ديگه نيستم؟؟؟

چيكاركنم كه اين سمنان خراب شده ولم نميكنه همش ميگه ازپيشم نرو.....

منم نيس دل نازك..........

دلم واسه تك تكتون تنگيده....

واسه روزاي اولي كه اومدم تبيان...

واسه اون صميميت.....دوستي....دعواها.....واسه هومن كله شق....واسه يگانه....قاصدك خدا.....واسه كاكتوس من......شادمهر....ازهيچكدومتون خبرندارم...........

دوس داشتم به قبل كنكور برميگشتم كه فقط مشغله فكريم ي چيز بود قبولي تو كنكور........

اماحالا هزارچيزه....دوري ازخونواده........درس..........كلاس......اينكه غذاچي بخورم.......شكمم......تنبليم.......خوابم.......كي لباساموبشوره.......ظرفاي ناهاروكي بشوره....كي شام بپزه.........خسته شدم....بخدااومدم خونه دارم نفس راحت ميكشم......

امروز بعدازمدتهاصبح بانازيدن مامانم بيدار شدم......كلي نوازشم كرد....دلم لك زده بودآخه3هفته بودخونه نيومدم......بعدازمدتهابجاي غذاي فريز شده خورشت بادمجون گرموتازه مامي روخوردم.....ولي خداييش كلي حال كردم....

بعدازمدتهاكلي باماميم حرفيدم ازهمه جي....ازخوابگاه بچه ها دانشگاه امتحانا....اونم طبق معمول شروع كرد به نصيحت كردن قبلنااعصابم خردميشدولي حالا نچ.....حالاقدرخونه رو ميدونم.....

خب شماچه خبرا؟؟؟

خوش ميگذره؟؟؟

امحاناهم كه نزديكه و.....واسه ما22شروع ميشه بين خودمون بمونه ها......اون ترم يكيوافتادم ولي استاد لطف كرد نمره دادوقبول شدم....

الآن ميام  به همتون سر ميزنم.....

درضمن من دانشگاه سراسري سمنانم.....دانشكده علوم انسانيش.....فقه وحقوق ميخونم...قابل توجه دوست عزيز...

بوس بوس......قربون همتون

دسته ها :

کجااااااااااااااااااایییییییییییییییییییییییییییییییییییی یکی یدونم؟؟؟؟؟؟؟

مردم از نگرانی..........

توروجون سپیده روشن کن گوشیتو............

دسته ها :

گاهی وقتا خداحافظی شیرینه گاهی وقتا تلخه...

وقتی با یکی خداحافظی میکنی و امید به برگشتنت هست یاامید به دیدن دوباره شیرینترین خداحافظیه...موقع رفتن همش به دیداردوباره فک میکنی اینکه دوباره هست.......اینکه دوباره هستی.....اینکه دوباره لحظه های بااون بودن تکرار میشه......

نمیدونم خداحافظیه من از کدوم نوعشه....

خیلی دلم گرفته......خیلی.....

ازهمه چی....ازخودم ......ازاون.....ازکارام....ازکاراش.....ازبودنم.....ازنبودنش....ازحرف نداشتناش.....

تاوقتی نیست خیالم راحته نیست کارداره سرش شلوغه.....میره دانشگاه....پیش امید جونش.....امیدی که جای منوگرفته.....نمیدونم احساس میکنم کاراش ازمن خیلی واسش مهمتره....

این چندوقتم اگه میومد پیشم فقط واسه این بود که یه جورایی دهن منو ببنده اجازه ی هیچ اعتراضی بهم نده اگرم اعتراضی کردم عین دفعات قبل بگه من با تموم خستگیام میام پیشت.....سرم منت بذاره.....

ولی نمیدونه من رضای خسته رو نمیخوام...من رضای سرحال خودمو میخوام.....همونی که شباتا3  4 صبح بیدارمیموندیم حرف میزدیم...حرف کم نمیاوردیم.....حرف زیاد میاوردیم......خیلی بهم نزدیک بودیم....ولی حالا هرچی میگذره دورو دورتر میشیم.....دوس دارم عین قبل صبحا ازخواب بیدارم کنه......قربون صدقم بره باتمام وجود.....باتمام وجودپیشم باشه......نه عین حالا......دلم لک زده واسه اون روزا.....

میدونم دیگه نمیاد....

این چندوقته میدونستم خستس هروقت میومد پیشم الکی میگفتم خوابم میاد تا آروم بخوابه ......بعدازاینکه میخوابیدبیدار میموندمو بافک کردن بهش اشکام.....درصورتیکه اون خواب خواب بود......هیچوقت نخواستم سختی بکشه.....عذاب بکشه........دوس دارم آروم باشه چون دیوونشم........

وقتی پیشمه نصف وقتمون صرف این میشه که کی موضوع حرفیدنو بگه.....همشم میگه من تعطیلم.....مغزم کارنمیکنه....ولی.من حرف دارم .....خیلی....ولی اون نمیدونه من دوس دارم اون واسم حرف بزنه....آرومم کنه.....همش میگه درکم کن.....باشه من درکش میکنم ولی یکی توی این دنیا نباید باشه که منودرک کنه.....

امیدواربودم این روزا زود تموم بشه ولی تاچندوقته دیگه دانشگاش شروع میشه......خب شایدبگه درسو دانشگاه توهم شروع میشه سرت گرم میشه ولی اون نمیدونه من دیگه پیش خونوادم نیستمو از قبل تنهاتر میشم......خیلی تنهاتر....تازه مگه ی ترم اولی چقد درس داره که من داشته باشم.....

رضای گلم یکی یدونم خیلی خستم ......خیلی....

امیدوارم تو مسابقت برنده بشی چون میدونم چقد انتظار این روزو میکشیدیو زحمت کشیدی واسه امید.....امیدوارم موفق بشی...آرزوم موفقیت و خوشبختیته......خودتم میدونی چقد دوست دارم چقد واسم عزیزی.....چقد واسم مهمی.....

اینا حرفای دلم بود که خواستم بدونی......نمیدونم بعدازخوندنشون چی میگی......

دوستای گلم شاید دیگه تبیان نیومدم آخه دانشگاه ی شهردیگه قبول شدمو خونه نیستم.....

یه آقای محترمیم اومده شماره تماس گذاشته.....نمیدونم کیه ولی اصلا کاردرستی نکرده....امیدوارم به اشتباهش پی برده باشه.....

ازهمتون ممنونم...........دوستون دارم

دسته ها :

سلام به تموم دوستای گل تبیانی خودم......

از همتون ممنونم که توی این مدت تا کنکور تنهام نذاشتین و بهم انگیزه و آرامش دادین.....

خب کنکورم باتموم حرف و حدیثاش و استرساشو شب نخوابیاش وکلی اذیت و آزاراش فرت شد......

هرچی فک میکنم میبینم اصلا این کنکوری که اینهمه بزرگش کرده بودنو هممون شاید از جن نمیترسیدیم اما از این کنکور وحشت داشتیم چیزی نداشت.....

فقط چند تا سوال که اگه هرکسی واقعا درس میخوند خیلی راحتتر از اونی که فکرشو میکرد میتونست همشونو جواب بده.......

الآن که به قبل ازکنکور فک میکنم میبینم واقعا چرا اینهمه ترس.....دلهره......اگه به جای اون فکرای بیخود یکمی بیشتر درس میخوندم صددرصد قبول میشدم......

الآنم فقط باید بشینم دعا کنم حداقل یه رتبه ی زیر 10000 بیارم که آبروم پیش دوست و آشنا نره....

خب از من رفتم سایت سنجشو کلید آزمونو گرفتم اما شاید باورتون نشه بیشتر گزینه هایی که توی  اون کلید بود اشتباه بود.....

یه سوالایی رو مطمئن بودم درست  زدم اما وقتی 2ساعت بعداز کنکور اومدمو دیدم نزدیک بود سکته کنم.....

تموم درصدام زیر 30.....

هرچی باخودم کلنجار رفتم شاید من اشتباه میکنم ولی نتونستم کناربیام که اون گزینه ای که تو کلید اومده درسته....

خلاصه رفتم تموم کتابایی رو که مامان بیچارم همون روز کنکور با خوشحالیه هرچه تمامتر و با یه نفس راحت بعد از 1سال جمع کرده بود رو دوباره آوردم جلو...

تموم تستا رو جوابشونو از کتاب در آوردم ...

باورم نمیشد همشون توی هر درس به استثنای 3 الی 4 تا درست بود....

فقط عربی رو چون امکانش نبود از کتاب جوابا رو دربیارم بیخیال شدم....

بیشتر درصدام به استثنای 3تا درس بالای 40 بود که اونم ریاضی بود که نزده بودم....اقتصاد که 28 درصد و ادبیات عمومی 34.....البته اینا حدس خودمو.....ولی ایشاا.... که درسته...

حالا ازتموم شماهایی که کنکور دادید میخوام یه سوال بپرسم که با میانگین40 تا60 درصد میتونم  قبول بشم؟؟؟

البته فردا هم کنکور آزاد دارم.....اگه دولتی نشد آزاد رشته ی روانشناسی میرم اما اگه دولتی حتی شبانه هم بشه میرم...

تازمانی که نتایجو بدن دق میکنم از این استرس.....

خب لطفا جواب اون سوالمو بدین.....

قربون همتون...

دسته ها :

 

خب سلام به تموم دوستای بامعرفت و بی معرفت خودم.........

ازتموم اونایی که اومدن پیشم کمال تشکر رو دارم......

ولی اونایی که لطف  کردن و نیومدن.......

یه وقت نیاین پیش دوست کنکوریتون.......بهش انرژی بدین....

بگین سپیده برو تو حتما خانوم دکتر روانشناس میشی........

بگین تو رتبه ی 3رقمی میاری.............تو قبولی......

بابا مردم از استرس این غول بی شاخ و دم به قول یه نفر.....به قول خودمم بذار بگم سرم بی کلاه نمونه(لولو خرخره)

کمتر از 12روز مونده روز موعود من برسه.........

جون دوست دخترا و دوست پسراتون (آخ من چقدر از این 2تا لفظ بدم میاد)....

جون عشقاتون.......واسه من بدبخت کنکوریه گدا دعا کنین........اگه میگم گدا نه از اون گداها از این گداهاییه که درس کم خوندن.......سوادشون کمه.......

ببینین چقدر درموندم.........

یه نفرو که دیوونه کردم باچرت و پرتام گفتم بیام اینجا شما هم یه فیضی ببرین....

آخ آخ این کتاب تستم هی داره چشمک میزنه که بیا هنوز نصفمو نزدی......تست عربیه دیگه......باید برم..

خلاصه دیگه سفارش نمیکنم.......درساتونو میخونین.......

شباهم مسواک یادتون نره .....

اینجا هم یه تکه پا بیاین بد نمیشه......فقط به یه کنکوری انگیزه میدین............روز قبل از کنکور میام پیشتون......واسه التماس دعا.....

از یه نفرم که قراره بره یه جای خیلی دور و خوب میخوام واسم دعا کنه....هرچند هم دعای من هم دعای اون یه چیز مشترکه که خودشم میدونه.......(تک تک نه ....باهم)

واسه دانشگام دعا کنه که قبول بشمو هم اونو هم خونوادمو خوشحال کنم.........

از همتون  میخوام دعا کنین واسم.......حالا یه صندلی تو دانشگاه روزانه تو رشته ی روانشناسی اگه بشه مال من که زمین به آسمون نمیرسه......

همین دیگه......قربون همتون......

دسته ها :

در میان منو تو فاصله هاست.....

گاه می اندیشم.........

.توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری....

تو توانایی بخشش داری......

دست های تو توانایی آن را دارد

 که مرا زندگانی بخشد......

چشمهای تو به من آرامش میبخشد......

وتو چون مصرع شعری زیبا....

سطر برجسته ای از زندگانی من هستی.....

دفتر عمر مرا با وجودتو شکوهی دیگر.......

رونقی دیگر است....

میتوانی تو به من زندگانی بخشی.....

یا بگیری از من آنچه را میبخشی.......

گاه می اندیشم....

خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟؟؟

آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی میشنوی....

روی تو را.....

کاشکی میدیدم....

شانه بالا زدنت را........

_بی قید_

وتکان دادن دستت که ......

مهم نیست زیاد....

و تکان دادن سر را که...

عجیب!عاقبت مرد؟!؟!

افسوس.......!!!!

کاشکی میدیدم.....

من به خود میگویم.....

چه کسی باور کرد.....

جنگل جان مرا.....

آتش عشق تو خاکستر کرد؟؟؟!!!

خیلی قشنگ بود البته فقط از نظر من......من که این شعرو چند تای دیگه رو که اگه قسمت شد واستون میذارم خیلی دوست دارم.......

امیدوارم خوشتون اومده باشه.....

خیلی دوستون دارم....

دسته ها :

خب بعد از مدتها اومدم ..........

واسه این اومدنم هم دارم بهای بزرگی میدم....

اونم اینه که از خواب ناز و قشنگم زدم.........ولی چه میشه کرد.....

اونقدر دوستای گل اینجا زیادن که آدم چه بخواد چه نخواد نمک گیر میشه و باید بیاد.............

دلم خیلی تنگ شده بود واسه اینکه خودم بشینم پشت کامپیوترم و با هر 10 تا انگشتام دکمه های کیبورد رو با هر کلمه از حرفایی که از ته دلم......از دلتنگیام......میگم لمس کنن.......

نمیدونم از چی بگم.......از کجا بگم......راستش اونقدر ذوق زدم که زبونم بند اومده که چی بنویسم......فقط در یک جمله میتونم بگم.....

                      دلم واسه همتون تنگیده

آره این همون چیزی بودکه میخواستم بگم........این مدت اونقدر سرم با کتابام گرم بود که یه جورایی ابراز احساسات یادم رفته.......

فک کنم بعد از کنکور بشم از سنگ......(زبونتو گاز بگیر دختر...این حرفا چیه میزنی؟؟؟)

خب دیگه باید برم........فقط میخوام قبلش یعنی تو یه پست دیگه یکی از شعرایی رو که عاشقش هستمو بذارمو برم......البته من عاشق یه شعر دیگم ولی چون زیاده و من حوصله ندارم همین کافیه.....

از همتونم به خاطر لطف بی اندازتون نسبت به من کمال تشکر رو دارم.......

به قول آقا هومن ایشاا....دانشجو شدم هر روز میام پیشتون و جبران میکنم.....

از همین جا از آهسته بیا عزیزم ممنونم که بااینکه نیستم ولی اون همیشه هست و میادو تنهام نمیذاره....

از آقا هومنم تشکر میکنم که عین یه داداش گل میمونه واسم....

از (راستش حالا اسمش یادم نیست فقط اسم وبش رو میگم)show هم تشکر میکنم که اونم منو شرمنده میکنه و همیشه میاد...از اینکه دیر آپ میکنم و اونم همش گله داره هم ازش عذر میخوام

از کلبه ی تنهایی هم ممنونم .......

خلاصه از همتون چه اونایی که نوشتم چه اونایی که ننوشتم ممنونم......اونم در حد المپیک......حالا خودت حساب کن....

قربون تک تکتون.......

دسته ها :

دلت خیلی وقته بارونیه ...

خیلی وقته آسمون بالای سرت صاف و آبیه !

  یه آسمون آبی که جا برای دل بارونی تو نداره. 

 یه آسمون بی ستاره ، یه آسمون..

.خیلی وقته شب ها عادت کردی اونقدر اشک بریزی که چشمهات درد بگیره و خوابت ببره

.عادت کردی بشینی پای درد و دل خودت .

 عادت کردی دنبال یه دل بگردی مثل خودت. عادت!

از این آسمون صاف و آبیه به ظاهر خوشگل بدت می آد.

 خیلییییییییییییی بدت می آد.  

ای  خدا! دنبال یه آسمون بلند می گردم ....

یه آسمون که بشینه پای درد و دل من!

 دنبال ستاره می گردم. .....

 

 یه ستاره هم کافیه برای آروم کردن دلم!
 
دسته ها :

زمستان نبودن زمستان امسال حسابی ریخته روی کلافگی هام.....

از آوار خودم که خلاص میشم ....اسفند هم دود شده و واژه هام یه سال دیگه رو کنار مهربونی هات سر کردن...

تا به خودت میای می بینی روزهات رنگ گذشته شدن و سیصدو شصت و پنج روز جاری شدنت رو که جمع میزنی میشه یه پارسال.....و چشم که رو هم میذاری  رسیدی به دو پارسال......سه پارسال....و..

من پارسال های زیادی رو به خاطر ندارم به جز پارسال بچگی هام رو....

.پارسال دیکته های بی غلط.......پارسال هزارآفرین های خانوم معلمم.......پارسال نوشتن انشا های بچه های سرکلاس و پارسال سررفتن من از....

نمیدونم که چقدر پارسال هات شبیه منند.....همین قدر میدونم که فصل مشترک هممون شروعش با بهاره..

.بهار که بیاد پارسال هامون شروع میشه....

بهار که بیاد دوباره های ما میون جادوی رنگ های فروردین و اردیبهشت امسال تاب میخورن......

همین روزا عطر بهار رو میپاشن توی کوچه ها و چشم که بذاری روی هم خونه های اون روزای ما پر از بوی یاس میشه.....

همین روزها کلافگی ها رو دست به سر میکنم و دوباره سر به هوایی های بچگیام رو لی لی میرم..

همین روزها.................!!!!!!

 

 

از همه ی دوستای گلم که اومدن پیشم ممنونم......

سال خوبی رو واسه ی تک تکتون آرزو میکنم.........

سرسفره ی هفت سین ما رو یادتون نره.....

قربون تک تکتون.....

دسته ها :
X