لقلبی که ازبودنش باخبریم و از حضورش بی خبر...
 اما قلبی که ازش باخبریم..همونیه که توسینه میتپه...
 همونی که گاهی میشکنه....
گاهی می گیره و گاهی می سوزه
 گاهی سنگ می شه و سخت و سیاه
 و گاهی هم از دست می ره...

 با این دله که عاشق می شیم....
 با این دله که دعا می کنیم...
 با همین دله که نفرین می کنیم
 و گاهی وقت ها هم کینه می ورزیم...


 اما قلب دیگه ای هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم.
 این قلب اما تو سینه جا نمی شه...
 و به جای اینکه بتپه.....می وزه و می باره و می گرده و می تابه
 این قلب نه می شکنه نه میسوزه و نه می گیره
 سیاه و سنگ هم نمی شه
 از دست هم نمی ره


 زلال و جاریه
 مثل رود و نسیم
 و اونقدر سبکه که هیچ وقت هیچ جا نمی مونه..
 بالا می ره و بالا می ره و بین زمین و آسمون می رقصه

 این همون قلبیه که وقتی تو نفرین می کنی اون دعا می کنه
 وقتی تو بد می گی و بیزاری اون عشق می ورزه..
 وقتی تو می رنجی اون می بخشه...

 این قلب کار خودش رومی کنه..
 نه به احساست کاری داره نه به تعلقت
 نه به اونچه که می گی نه به اونچه  که می خوای..


 و آدمابه خاطر همین دوست داشتنی اند
 به خاطر اون قلب دیگشون...
 به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند
دسته ها :

  اطلاعیه...!!!!

 قابل توجه دوستان تبیانی!!!

 ازاین پس دراین وبلاگ هرگونه لباس برای پهن کردن درحیاط خلوت وبلاگ  پذیرفته میشود...

 ازکسانی که فضای کافی برای پهن کردن لباسهای شسته شده راندارند دعوت میشود به اینجامراجعه کرده تابنده درکمال رعایت بهداشت لباسهارا پهن کرده وپس ازخشک شدن خود بنده ی حقیر برای شما کامنت گذاشته وبرای تحویل گرفتنشان به شمااطلاع میدهم....

 درضمن گرفتن فیش فراموش نشود...

 این اطلاعیه به دلیل عوض کردن قالب جدید وفضای بازیست که دراختیار دارم وهمچنین خدمت به هم نوعان تبیانی...

منتظرلباسهای تمیزتان هستیم...

 ازدادن نسیه هم معذوریم (حتی شما دوست عزیز)

 باتشکر....

 مدیریت وبلاگ: سپیده

دسته ها :

سلام دوستای گلم.......

راستش من نه حالشو دارم که توضیح بدم نه حوصلشو......هردوشون دوسه روزیه که ته کشیدن

فقط اومدم درحد چند خط ازتون درخواست کمک و مشورت کنم....

.من به طور ناخواسته توی یه مسابقه ی وبلاگ نویسی شرکت کردم...

حالا هم وقت زیادی واسه تحویل کارم ندارم....

هنوز هم نتونستم یه موضوع مناسب پیدا کنم...

ازطرفی حالا وضعیت من طوریه که نمیتونم تنهایی از پس همه ی کاراش بر بیام......امتحانام هم شروع شده و واسم شده دردسر....

.اگه میتونستم مزاحم شما نمیشدم و از یکی دیگه کمک میگرفتم ولی حیف که نمیشه...

حالا من دست تنها موندم با این مسابقه....

.خیلی کلافم و هرچی فک میکنم نمیتونم تصمیم درستی بگیرم...

خواهشم اینه اگه هرکدومتون میتونید واسم فرقی نمیکنه توی انتخاب موضوع و راه انداختن وبلاگ کمکم کنید....

حتی اونی که دوست داشتم توی این وضعیت کمک حالم باشه و حالا ........

در ضمن من تا یه مدت نمیخوام زیاد بیام اینجا.......

البته تا پیداکردن یه همکارکه نه ....

.ولی بعدش نمیخوام زیاد بیام...

.دوستانی که میان و لطف میکنن نظر میذارن اگه من نیومدم دلخور نباشن......ولی قول میدم به محض اینکه وقتش شد پیش تک تکتون بیام.....

حالا ذوق نکنید.....فعلا که هستم....

.دوستای مهربونم هرکدومتون تصمیم گرفتید بهم کمک کنید به من بگید تا پسوورد وبلاگ رو بهتون بدم تا کار رو شروع کنیم..

.میخوام حالا که دارم واسش وقت میذارم یه کاری از آب دربیاد که حداقل یه رتبه ای بیارم

منتظرتونماااااااا

توروخدا زودتر به دادم برسید مخصوصا....

قربون همتون

دسته ها :
X