ميبينين ديگه نيستم؟؟؟

چيكاركنم كه اين سمنان خراب شده ولم نميكنه همش ميگه ازپيشم نرو.....

منم نيس دل نازك..........

دلم واسه تك تكتون تنگيده....

واسه روزاي اولي كه اومدم تبيان...

واسه اون صميميت.....دوستي....دعواها.....واسه هومن كله شق....واسه يگانه....قاصدك خدا.....واسه كاكتوس من......شادمهر....ازهيچكدومتون خبرندارم...........

دوس داشتم به قبل كنكور برميگشتم كه فقط مشغله فكريم ي چيز بود قبولي تو كنكور........

اماحالا هزارچيزه....دوري ازخونواده........درس..........كلاس......اينكه غذاچي بخورم.......شكمم......تنبليم.......خوابم.......كي لباساموبشوره.......ظرفاي ناهاروكي بشوره....كي شام بپزه.........خسته شدم....بخدااومدم خونه دارم نفس راحت ميكشم......

امروز بعدازمدتهاصبح بانازيدن مامانم بيدار شدم......كلي نوازشم كرد....دلم لك زده بودآخه3هفته بودخونه نيومدم......بعدازمدتهابجاي غذاي فريز شده خورشت بادمجون گرموتازه مامي روخوردم.....ولي خداييش كلي حال كردم....

بعدازمدتهاكلي باماميم حرفيدم ازهمه جي....ازخوابگاه بچه ها دانشگاه امتحانا....اونم طبق معمول شروع كرد به نصيحت كردن قبلنااعصابم خردميشدولي حالا نچ.....حالاقدرخونه رو ميدونم.....

خب شماچه خبرا؟؟؟

خوش ميگذره؟؟؟

امحاناهم كه نزديكه و.....واسه ما22شروع ميشه بين خودمون بمونه ها......اون ترم يكيوافتادم ولي استاد لطف كرد نمره دادوقبول شدم....

الآن ميام  به همتون سر ميزنم.....

درضمن من دانشگاه سراسري سمنانم.....دانشكده علوم انسانيش.....فقه وحقوق ميخونم...قابل توجه دوست عزيز...

بوس بوس......قربون همتون

دسته ها :
X